سیلوووووووووووووم بروبچ
دلم خیلی برا خونم و هم خونه ایام تنگیده ! دلم برا اون روزا که هر روز تو نت بودم و به خونه هاتون سر میزدم تنگیده
همه چی عوض شده ! همــــــــــــــــــــه چــــــــــی
نادیـــــــــــا تغییر کرده ،بزرگ شده ..........
پشت سر هم دارم امتحان میدم و واقعا خستم ، دلم گرفته ، دلم برا همه تنگ شده ، حاج مهدی ،نادیـا، انیـــــا ،حسام ، حاج زضا ،علیرضا ،ایدا ، انا و البته نیلوفر ( اجیم )خلاصه همـــــــــــه
خسته و تنهام ......
نیلوفر رفته .......... خونه خیلی ساکته ، روزا تنهام ، اگه واقعا کلمه تنهایی و درک کنید میفهمید چی میگم ... روزا خسته کنندست .....خیلی
تنها دل خوشیم ( اقای م ) که که که ............
خونه بوی غصه میده ،بوی ناراحتی ،
زندگی از دیدم تغییر کرده ...........
خیلی وقته شادی از خونمون رفته .....
مامانه ناراحته ......ولی نشون نمیده ....از رفتن نیلو ناراحته ....چون قبلا کسی بود که باهاش بحزفه و دردودل کنه ولی حالا......... من از صبح تا شب تو اتاقم و وو...........نمیدونم ولی عادت به دردودل ندارم
هیچ وقته اظافه ای ندارم هیچی
اه ه ه
خداااااااااااااااااا کجایی ؟ چرا بغلم نمیکنی و نمیگی درست میشه ؟؟؟؟چرا ؟ چرا.....
نیلو میخوام برگردی پشمون، دلم .......
امروز بعد مدتا اولین باره اومدم بیرون ........
میخوام گریه کنم ولی کافینتم و نمیشه
تا حالا شده بغض گلوتونو بگیره و نخواید به کسی نشون بدید ؟ منم همون حالو دارم
تنهام نذارید بچـــــــــــــه ها
:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6